وِلْنِسْ(wellness) از ابتدا تا کنون

بیش از نیم قرن است که وِلْنِسْ در جوامع، مدارس، مشاغل و مراقبت‌های سلامت در کشور آمریکا مطرح شده است. وِلْنِسْ یک جنبش، شغل و صنعت و فراتر از آن، پروسه‌ای پویا است که الهام‌ بخش چهار نسل از مردم بوده است.

 

تعریف رسمی wellness و well-being

 

کلمات wellness و well-being مفهومی فراتر از سلامتی را که به وسیله‌ی ارزیابی بیومارکرها تعیین می‌شود، توصیف می‌کنند و موارد روان‌شناسانه را نیز در بر می‌گیرند..

لغت‌نامه‌ی آکسفود well-being را به این شکل تعریف می‌کند: "خوب بودن و به خوبی زندگی کردن؛ شادی، سلامتی و کامیابی؛ رفاه فیزیکی و روحی (فرد یا جامعه). روشن است که در این تعریف well-being چیزی فراتر از تنها سلامتی خوب است. سازمان بهداشت جهانی تعریف مشخصی برای wellness ندارد ولی کلمه‌ی well-being را در تعریفش از سلامت آورده است: "well-being کامل فیزیکی، ذهنی و اجتماعی و نه فقط نبود بیماری یا ناتوانی."

وِلْنِسْ در زمینه‌های مختلف با معانی متفاوتی استفاده شده است. از جمله:

  • روان‌شناسی
  • اقتصاد
  • اجتماعی

کلمه‌ی wellness در طب جایگزین و مکمل، عمدتاً برای تشویق افراد برای در پیش گرفتن روش‌های زندگی سالم استفاده می‌شود. افرادی که به دنبال روش‌های طب جایگزین و مکمل هستند، فعالانه در بهبود سلامتی خود شرکت و well-being خود را ارزیابی می‌کنند. سلامتی کل‌نگر که تمامی ابعاد زندگی را در بر دارد، در طب جایگزین و مکمل با مفهوم well-being استفاده می‌شود. این کلمات و مفاهیم تنها در زمینه‌ی طب جایگزین و مکمل استفاده نمی‌شوند و در متون علمی روش‌های سنتی نیز یافت می‌گردند. محققان و مقالات زیادی وجود دارند که کاستی‌های مدل پزشکی در مدیریت بیماری را در مقابل رویکرد کل‌نگر well-being و wellness نشان می‌دهند. استفاده از این کلمات تنها به حوزه‌ی سلامت محدود نمی‌شود. در علوم دیگر مانند جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و اقتصاد از این کلمه جهت توصیف و اندازه‌گیری ظرفیت انسان استفاده می‌شود.

 

وِلْنِسْ در زمینه‌ی روان‌شناسی

کلمه‌ی wellness در حوزه‌ی روان‌شناسی، در قالب well-being وابسته به تفکر شخص تعریف می‌شود که ارزیابی‌های شناختی و عاطفی زندگی فرد را دربرگرفته و شامل شادی و رضایت از زندگی می‌گردد.

تئوری set point برای well-being درونی از دل مطالعاتی بیرون آمد که تحت عنوان AUWI  سال ۲۰۰۰ در استرالیا انجام شد. طبق این تئوری، well-being درون مردم فرهنگ‌های متفاوت در یک محدوده ۰-۱۰۰ تایی بین ۷۰-۸۰ بدست می‌آید و افراد سالمی که با مشکلات متفاوتی روبرو هستند، در این رنج باقی می‌مانند. زمینه‌هایی که برای well-being شخصی مهم هستند، در این مطالعه در نظر گرفته شدند و شامل ۷ جنبه از زندگی شخصی فرد می‌شوند که عبارتند از:

سلامتی، روابط شخصی، ایمنی، استاندارد دستاوردهای زندگی، ارتباطات اجتماعی و امنیت در آینده.

 

وِلْنِسْ در زمینه‌ی اقتصاد

اقتصاددان‌ها برای بدست آوردن پتانسیل حال و آینده‌ی جمعیت، روش‌هایی را برای ارزیابی well-being با استفاده از مفاهیمی مانند درآمد ملی و حساب محصول که در سال‌های ۱۹۳۰ توسط king و Epstein ارائه شده بود، به کار گرفتند.

 Juaster و همکارانش این چارچوب تئوری را پیشرفت دادند تا مفهوم well-being را در ارتباط با رویکردهای اقتصادی و روان‌شناسانه ارزیابی کنند. این چارچوب تئوری تصدیق می‌کند که محدودیت منابع برای افراد و جامعه در ارتباط مستقیم با "قابل دسترس بودن زمان انسان" و "انباشتگی ثروت به ارث رسیده از گذشته" می‌باشد. این تئوری دارایی‌های قابل‌لمس مانند خانه و مهارت‌های غیرقابل‌لمس مانند پیامدهای روانی را با هم در نظر می‌گیرد.

اقتصاددان‌های دیگر نیز تولید ناخالص ملی را به عنوان شاخصی برای ارزیابی well-being اقتصادی ملت در نظر گرفته‌اند اما این شاخص پیامدهای اجتماعی این مورد مانند فواید طولانی‌مدت انباشتگی سرمایه، اوقات فراغت، امید به زندگی و توزیع درآمد در جمعیت را در نظر نمی‌گیرد.

 

وِلْنِسْ در زمینه‌ی اجتماعی

مطالعات اجتماعی مربوط به سلامت و کلمات wellness و well-being، موارد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و مؤلفه‌های مختلفی را که بر روی سلامت و نرخ مرگ اثر می‌گذارند، برای جوامع و گروه‌ها بررسی می‌کنند. این مفاهیم، مفاهیم ضروری‌ای هستند و تغییراتی که با گذر زمان در آن‌ها ایجاد می‌شود، باعث می‌شود هر گونه ارزیابی wellness انسان که فراتر از شاخص‌های امید به زندگی و شامل سلامت خود افراد است، به درستی انجام نشود. هم‌چنین محققان تصدیق کرده‌اند که مطالعات اجتماعی باید فراتر از بیماری بروند و اطلاعاتی درمورد بدن‌ها و رفتارهای سالم جمع‌آوری کنند تا به سلامت well-being کمک کنند. طبق مطالعات Sointu افرادی که در قبال خود مسئولیت‌پذیر هستند و پیشگیرانه عمل می‌کنند، در مناسبات اجتماعی به عنوان انسان‌هایی با فضائل آرمانی در نظر گرفته می‌شوند و به عنوان افرادی شناخته می‌شوند که می‌توانند سلامتی و well-being خود را ایجاد کنند. بنابراین استفاده‌ای که در حال حاضر از کلمه‌ی well-being می‌شود، به خاطر ماهیت آن مربوط به نخبگان جامعه است و به صورت پیش‌فرض کسانی را که مهارت و حمایت‌های مورد نیاز را ندارند، کنار می‌گذارد. بنابراین افرادی که قدرت و کنترل را تجربه می‌‌کنند، سلامت ذهنی بالاتری دارند و به سلامت و well-being خود کمک می‌کنند.

 

چرخه وِلْنِسْ

به دست آوردن وِلْنِسْ به تعادل‌رسیده یک فرآیند روبه رشد و پویا و در عین حال آگاهانه می‌باشد. سه مفهوم کلیدی وِلْنِسْ عبارتند از:

  • مفهوم کلیدی اول: زنجیره‌ی بیماری - وِلْنِسْ
  • مفهوم کلیدی دوم: مدل کوه یخ
  • مفهوم کلیدی سوم: سیستم انرژی وِلْنِسْ

 

سه مفهوم کلیدی وِلْنِسْ

مفهوم کلیدی اول: زنجیره‌ی بیماری - وِلْنِسْ

وِلْنِسْ فرآیندی پویا است و یک حالت راکد نیست.

زنجیره‌ی بیماری - وِلْنِسْ، اولین مفهوم در وِلْنِسْ است. اغلب ما می‌پنداریم که وِلْنِسْ، نبود بیماری است و نبود اختلال و بیماری نشان‌دهنده‌ی سطح وِلْنِسْ مطلوب می‌باشد. در حالی‌که وِلْنِسْ مفهومی متفاوت و فراتر از تعاریف معمول دارد؛ درواقع همان‌گونه که بیماری درجات مختلفی دارد، وِلْنِسْ نیز درجات متفاوتی دارد. زنجیره‌ی بیماری - وِلْنِسْ رابطه‌ی بین پاردایم درمان و پارادایم وِلْنِسْ را نشان می‌دهد. هر فرد می‌تواند از نقطه‌ی خنثی که نشان‌دهنده‌ی وضعیتی است که فرد در آن بیماری و اختلالی ندارد، بالاتر رفته و به درجات بالای وِلْنِسْ که حاکی از رشد، پویایی، آگاهی و تعادل بالای فیزیک و ذهن انسان می‌باشد، برسد.

حرکت از مرکز زمین به سمت چپ نشان‌دهنده‌ی بدترشدن وضعیت سلامت انسان است و حرکت به سمت راست نشان‌دهنده‌ی افزایش سطح کیفیت زندگی و وِلْنِسْ است. پارادایم درمان با استفاده از دارو، جراحی، روان‌شناسی و غیره می‌تواند فرد را به نقطه‌ی خنثی یعنی جایی که علائم بیماری از بین رفته‌اند، برساند. این تمام کاری است که پارادایم درمان برای آن طراحی شده است.

از سوی دیگر پارادایم وِلْنِسْ که در هر نقطه‌ای از زنجیره می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد، به شما کمک می‌کند به درجات بالاتر کیفت زندگی و وِلْنِسْ برسید. پارادایم وِلْنِسْ شما را به سطوح بالاتر از نقطه‌ی خنثی می‌رساند.

اگر شما بیمار هستید، درمان مهم است اما در نقطه‌ی خنثی متوقف نشوید و از پارادایم وِلْنِسْ برای رسیدن به سطوح بالاتر وِلْنِسْ استفاده کنید تا کیفیت زندگی شما افزایش یابد.

اگرچه اکثر مردم نشانه‌های فیزیکی اختلال یا بیماری ندارند اما بی حوصله، افسرده، عصبی و مضطرب هستند و یا از زندگی خود راضی نیستند. این حالات احساسی در صورت استمرار اغلب باعث ایجاد بیماری‌های فیزیکی و روحی-روانی می‌شوند.

بیماری‌هایی مانند سرطان می‌توانند به دلیل استرس بالا که سیستم ایمنی را ضعیف می‌کند، ایجاد شوند. علم پزشکی نشان داده است که احساسات منفی می‌توانند منجر به سوءاستفاده از بدن از طریق سیگار کشیدن، مصرف بی‌رویه‌ی الکل و غذا شوند. این رفتارها تلاش برای پر کردن خلأهایی می‌باشند که ناشی از پاسخ داده نشدن به سایر نیازهای انسانی مانند مورد تصدیق قرارگرفتن و احترام، محیط حمایتگر و رشددهنده و حس هدف و معنا است.

وِلْنِسْ در سطح بالا شامل محافظت خوب از فیزیکتان، استفاده‌ی سازنده از ذهنتان، بیان مؤثر احساساتتان، برهمکنش خلاقانه با افراد محیط پیرامونتان و توجه به محیط فیزیکی، روانی و روحی‌تان می‌شود. در واقع اینکه شما در کجای زنجیره قرار دارید، مهم نیست؛ مهم این است که به کدام سمت حرکت می‌کنید: بیماری یا سطح وِلْنِسْ بالا.

وِلْنِسْ در سطح بالا، به معنای نبود دوره‌های بیماری و ضعف نیست و این حقیقت را که مرگ جزء طبیعی زندگی است، انکار نمی‌کند. ما می‌دانیم ک ژنتیک و فاکتورهای دیگر می‌توانند باعث ایجاد بیماری شوند. وِلْنِسْ در سطح بالا به سادگی در مورد مواردی که بر روی آن‌ها کنترل داریم، از جمله رفتار و فعالیت‌هایمان، انتخاب‌هایی را تعریف می‌کند.

 

 

مفهوم کلیدی دوم: مدل کوه یخ

کوه یخ تنها یک قسمت کوچک از اندازه واقعی کوه یخ را نشان می‌دهد – حدود ۹۰ درصد کوه یخ زیر آب است.

وضعیت سلامت شما در حال حاضر، بیماری یا سلامتی، تنها نوک کوه یخ است. این نوک، قسمتی است که شما می‌بینید. اگر حالت خود را دوست ندارید، می‌توانید برای تغییر آن تلاش کنید؛ تغییراتی اساسی بدهید، یک وضعیت ناخواسته مانند وزن بالا را اصلاح و به شرایط بهینه برسانید و دقیقاً مثل یک کوه یخ اگر یک قطعه یخ را از بین ببرید، یک قطعه‌ی دیگر سر از آب بیرون می‌آورد و ظاهر می‌شود.

برای تعادل کامل زندگی و وِلْنِسْ، باید عمیق‌تر شیرجه بزنید. برای فهم همه‌ی عواملی که کیفیت کنونی زندگی شما را می‌سازند و حمایت می‌کنند، باید زیر سطح وِلْنِسْ خود را نگاه کنید.

سطح اولی که شما با آن برخورد می‌کنید، سطح سبک زندگی و رفتار است – چیزی که می‌خورید، چگونه از بدن خود استفاده می‌کنید و ورزش می‌کنید، چگونه به آرامش می‌رسید و استرس خود را از بین می‌برید و چگونه از خود در برابر خطرات اطرافتان محافظت می‌کنید. بسیاری از ما سبک زندگی‌هایی را دنبال می‌کنیم که می‌دانیم برای خودمان و سیاره‌ی زمین مخرب هستند اما در خود قدرت تغییر آن را نمی‌بینیم. برای درک چرایی این مسئله باید عمیق‌تر و به سطوح فرهنگی، روانی و انگیزشی نگاه کنیم. در اینجا ما می‌فهمیم چه عاملی باعث شده ما این سبک زندگی را برگزینیم. ما می‌فهمیم که چگونه و با چه قدرتی هنجارهای فرهنگی ما بر روی زندگی ما اثر می‌گذارند. برخی مواقع این اثرات، منفی و وسواسی هستند مانند نادیده گرفتن اضافه وزن و یا جذاب دانستن لاغری مفرط.

برای مثال ما می‌توانیم ببینیم که به خاطر وزن زیاد، سیگار کشیدن، رانندگی با بی‌دقت چه نتایجی بدست می‌آوریم و از تغذیه‌ی درست، ملاحظه‌ی دیگران را کردن و ورزش منظم چه نتایجی کسب می‌کنیم. ما می‌توانیم بفهمیم که به خاطر تجربیات کودکی مانند دفن احساساتمان برای مورد تصدیق قرار گرفتن، دچار چه مشکلات روحی‌ای شده‌ایم.

عمیق‌ترین سطح، قلمرو هویت، وجود و معناست (بسته به اعتقادات فرد، این قسمت با عنوان متافیزیک، فراانسانی یا فیلسوفی بیان می‌شود). در واقع این قسمت بیش از آنکه یک سطح باشد، یک قلمرو است؛ چرا که هیچ مرز مشخصی ندارد. این قسمت شامل هر چیزی در ذهن ناخودآگاه و مسائلی مانند دلیل وجود، معنای واقعی زندگی، جایگاه شما در آفرینش و جهان هستی می‌شود. روشی که شما برای پاسخ به این سؤالات انتخاب می‌کنید و پاسخ‌هایی که انتخاب می‌کنید، باعث به وجودآمدن تمام لایه‌های بالایی از جمله کیفیت سطح فیزیکی شما می‌شوند. در نهایت این قلمرو عمیق‌تر کمک می‌کند بفهمیم آیا نوک کوه یخ که وضعیت سلامتی و کیفیت زندگی شما را نشان می‌دهد، از بخش بیماری‌هاست یا از بخش وِلْنِسْ.

 

 

مفهوم کلیدی سوم: سیستم انرژی وِلْنِسْ

ما همه عوامل انتقال انرژی هستیم که با کل جهان در ارتباط می‌باشیم. تمام فرآیند‌های زندگی ما از جمله بیماری، به نحوه‌ی مدیریت انرژی ما برمی‌گردد.

بیایید با علم شروع کنیم: در سال ۱۹۷۷ پروفسور IIyaPrigogene یک جایزه‌ی نوبل برای تئوری ساختارهای اتلافی برد. طبق این تئوری، ساختارهای اتلافی سیستم‌های بازی هستند که انرژی را دریافت می‌کنند، آن را تغییر می‌دهند و سپس به محیط برمی‌گردانند. برای مثال: یک صخره یا یک فنجان قهوه‌ی سرد یک سیستم بسته است؛ چرا که انرژی را انتقال و تغییر نمی‌دهد.

یک دانه که یک گیاه را از خاک، نور و هوا می‌سازد، یک سیستم باز است و یک شهر نیز یک سیستم باز است. در شهر مواد خام در کارخانه‌ها به اجسام دیگر تبدیل می‌شوند. این اجناس سپس به کل جهان فرستاده می‌شوند. اطلاعات، دانش و تجربه در مدارس شهر پردازش می‌شوند و نتیجه‌ی نهایی این پردازش، ذهن‌های آموزش‌دیده‌ای است که برای اثر بر دنیا آزاد می‌شوند.

حال به آینه نگاه کنید. یک انسان یک سیستم باز است. ما انرژی را از همه‌ی منابع اطرافمان دریافت می‌کنیم، آن را سازماندهی می‌کنیم، تغییر می‌دهیم و به محیط اطرافمان برمی‌گردانیم. دکتر تراویس فهرست وِلْنِسْ را تا حدودی بر پایه‌ی جریان کارآمد انرژی موردنیاز وِلْنِسْ بنا نهاد. بیماری‌ها می‌توانند به عنوان نتیجه‌ی اختلال دراین جریان دیده شوند. این مسئله درمورد تمامی فرآیندهای مورداستفاده‌ی انرژی در زندگی صدق می‌کند.

وقتی جریان انرژی متعادل و نرم است، شما حس خوبی دارید. وقتی در نقطه‌ی ورودی، خروجی یا بین این دو اختلال وجود دارد، احساس خلأ، گیجی، تحت فشار یا بسته بودن به شما دست می‌دهد. بیماری و اختلال می‌تواند نتیجه‌ی این وضعیت باشد.

ورودی انرژی

ما حداقل ۳ منبع انرژی در محیط اطراف خود داریم: ۱.اکسیژن (تنفس) ۲.غذا خوردن ۳.حس کردن یعنی تحریکات حسی مثل تماس فیزیکی، گرما، نور، صوت و سایر اشکال تابش الکترومغناطیس. به علاوه ورودی‌های دیگری نیز هستند که کمتر قابل لمس هستند: اطلاعات احساسی و روانی مثل توجه، اهمیت دادن، اشتیاق و عشق که همه دارای نشانگرهای فیزیکی برای وِلْنِسْ هستند. در ادامه به منابع خروجی انرژی در چرخه‌ی وِلْنِسْ می‌پردازیم.

خروجی‌های انرژی

شما کانال و تبدیلگر انرژی هستید. برای ارگانیسم انسان، لیست اصلاحگرهای انرژی بسیار طویل‌تر است. جنسیت، گروه خونی، رنگ پوست و سایر خصوصیات نژادی، وراثت ژنتیکی شما هستند. شما نمی‌توانید در مورد این مسائل کاری بکنید اما در مورد مسائل دیگر قدرت کنترل بالاتری دارید. این مسائل شامل تحصیلات و عقاید، تجربیات قبلی، فعالیت سیستم عصبی، انعطاف‌پذیری، قدرت، وزن، رشد احساسی، تنش ماهیچه، سلامت عمومی و عملکرد ارگان‌ها می‌باشد. موارد دیگر مانند حساسیت، داشتن ذهن باز و دوست داشتن خود که قابل اندازه‌گیری نیستند نیز تحت کنترل شما هستند.

خروجی‌های انرژی درونی

ما قسمتی از انرژی ورودی را برای ساخت و تعمیر خود بدن استفاده می‌کنیم که بیشتر آن در حین خواب رخ می‌دهد.

در ابتدایی‌ترین سطح، بدن با گردش خون و آوردن خون به نواحی سرد، از انرژی خود برای حفظ گستره‌ی دمای بدن در محدوده‌های کوچک استفاده می‌کند. بدن برای هضم و جذب غذا، مواد هضم‌کننده ترشح می‌کند. بدن ترکیبات شیمایی‌ای را تولید می‌کند که به تمام ارگان‌های بدن فرستاده می‌شوند. بدن ایمپالس‌های الکتروشیمیایی‌ای تولید می‌کند که در سیستم عصبی جابه‌جا می‌شوند.

در این فرایند تبدیل انرژی، جایگزینی سلول‌ها و بافت‌های قدیمی با سلول‌های جدید، ترمیم زخم و جوش خوردن استخوان قرار دارند. بدن ماهیچه‌هایی که هضم، تنفس ، دفع و تولیدمثل را کنترل می‌کنند، حرکت می‌دهد.

نمودهای غیر قابل لمس انرژی را نیز فراموش نکنید. تولید احساسات، دیالوگ درونی شما با خودتان، بینش‌تان، رویاها و ایجاد حالاتی که ممکن است بینش‌های معنوی یا حالت‌های تغییریافته‌ی آگاهی باشند.

خروجی‌های انرژی بیرونی

دنیای خارجی تحت تأثیر روش‌هایی است که شما انرژی را منتقل می‌کنید. شما گرما را تابش می‌کنید و مواد زائد را به شکل ادرار، عرق، کربن دی اکسید و پوست‌ریزی دفع می‌کنید. بقیه‌ی افراد از لمس، اعمال فیزیکی شما مثل بازی و کار، خنده و گریه‌ی شما اثر می‌پذیرند. ما از طریق ارتباطات، اشتراک مشغولیات فکری و هوشی و نشان دادن خلاقیت در مورد خودمان و دیگران می‌آموزیم.

فرآیند‌های مسئولیت‌پذیری در قبال خود، عشق، حرکت، احساس، فکر کردن، بازی و کار کردن، ارتباط، صمیمیت، یافتن معنا و ورا رفتن، خروجی‌های سیستم انرژی وِلْنِسْ هستند.

جهان تحت تأثیر برهم‌کنش شما با محیط اطرافتان است. هیچ شکی نیست که انرژی عشق شما همه‌ی ما را تغییر می‌دهد. با قرار دادن ورودی و خروجی، سیستم انرژی ولنس کامل می‌شود.

 

از   0   رای
0